معنی kollabiert
kollabiert
فروریخته، فرو می ریزد
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با kollabiert
kollabieren
kollabieren
فَروَری کَردَن، فُروپاشی
دیکشنری آلمانی به فارسی