معنی ketteln
ketteln
زنجیر کردن، زنجیره ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با ketteln
bettelnd
bettelnd
گِدایی، اِلتِماس کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
betiteln
betiteln
حَق دادَن، عُنوان، عُنوان دادَن، لَقَب دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
klettern
klettern
بالا رَفتَن، صُعود، صُعود کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kitzeln
kitzeln
قِلقِلک کَردَن، قِلقِلک دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kentern
kentern
واژگون شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
ratteln
ratteln
تَرساندَن، جِغجِغِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
satteln
satteln
زین گُذاشتَن، زین
دیکشنری آلمانی به فارسی
retten
retten
نَجَات دادَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
wetten
wetten
شَرط بَندی کَردَن، شَرط بَندی، قُمار کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی