معنی intermittierend
intermittierend
به طور متناوب، به صورت متناوب، متناوب
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با intermittierend
intermitterend
intermitterend
بِه طُورِ مُتِناوِب، مُتِناوِب
دیکشنری هلندی به فارسی