معنی hockend
hockend
چمباتمه زدن، خمیده شدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با hockend
hocken
hocken
چَمبیدَن، چُمباتمِه زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Shocked
Shocked
شُوک زَدِه، شُوکِّه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
kochend
kochend
جوشان، دَر حالِ جوشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
juckend
juckend
خارِش دار
دیکشنری آلمانی به فارسی
zoekend
zoekend
جُستُجوگَر، جُستُجو، با دِقَّت جُستِجوگَرانه
دیکشنری هلندی به فارسی
tickend
tickend
تیک تیک کُنَندِه، تیک زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
stockend
stockend
مُتِوَقِّف، با تَوَقُّف
دیکشنری آلمانی به فارسی
neckend
neckend
آزاردَهَندِه، اَذیَّت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
pochend
pochend
تَپَندِه، ضَرَبان دار
دیکشنری آلمانی به فارسی