جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با herstellen

herstellen

herstellen
اِصلاح کَردَن، بازگَرداندَن، بازیابی کَردَن، دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن
دیکشنری هلندی به فارسی

versnellen

versnellen
شِتاب دادَن، سُرعَت دادَن، سُرعَت حَرَکَت دادَن، شِتاب کَردَن، گاز دادَن، شِتاب گِرِفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی