معنی gymnastisch
gymnastisch
به طور ژیمناستیک، ژیمناستیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با gymnastisch
gymnastisch
gymnastisch
بِه طُورِ ژیمناستیک، ژیمناستیک
دیکشنری هلندی به فارسی
dynastisch
dynastisch
بِه طُورِ سَلطَنَتی، سِلسِلِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
dynastisch
dynastisch
بِه طُورِ سَلطَنَتی، سِلسِلِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی