معنی glitzern
glitzern
درخشش داشتن، زرق و برق، درخشیدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با glitzern
glitzernd
glitzernd
بِه طُورِ دِرَخشان، پُر زَرق و بَرق
دیکشنری آلمانی به فارسی
flitzen
flitzen
فَرار کَردَن، پَرواز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
blitzen
blitzen
دِرَخشان شُدَن، فِلَش
دیکشنری آلمانی به فارسی