معنی geschmolzen
geschmolzen
آب شده، ذوب شد
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با geschmolzen
geschwollen
geschwollen
وَرَم کَردِه، مُتِوَرِّم
دیکشنری آلمانی به فارسی