معنی fließend
fließend
به طور روان، روان
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با fließend
fliegend
fliegend
پَروازان، پَرواز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
fließen
fließen
جاری بودَن، جَریان
دیکشنری آلمانی به فارسی
vliegend
vliegend
پَروازان، پَرواز کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
flirtend
flirtend
بِه طُورِ فَریبَندِه، مُعاشِقِه
دیکشنری هلندی به فارسی
fliehen
fliehen
فَرار کَردَن، فَرار کُن
دیکشنری آلمانی به فارسی
fliegen
fliegen
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن، هِدایَت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
flehend
flehend
اِلتِماس کُنَندِه، اِلتِماس کَردَن، بِه طُورِ اِلتِماس آمیز
دیکشنری آلمانی به فارسی