معنی fleischig
fleischig
گوشتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با fleischig
flauschig
flauschig
بِه طُورِ پِرفیوم گونِه، کُرکی، پُرزدار
دیکشنری آلمانی به فارسی