معنی flattern
flattern
لرزیدن، بال زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با flattern
flatternd
flatternd
پَروانِه وار، بال زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
flatter
flatter
تَعرِیف کَردَن، چاپلوس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flatteur
flatteur
تَعریفی، چاپلوس، جَذّاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flatterie
flatterie
چاپلوسی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flüstern
flüstern
نَجوا کَردَن، زِمزِمِه کُن
دیکشنری آلمانی به فارسی
flackern
flackern
سوسو زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
klettern
klettern
بالا رَفتَن، صُعود، صُعود کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Flattery
Flattery
چاپلوسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pflastern
pflastern
آسفالت کَردَن، سَنگفَرش کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی