معنی fehlern
fehlern
عیب گذاشتن، خطاها
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با fehlern
fehlen
fehlen
کَمبود داشتَن، خانُم
دیکشنری آلمانی به فارسی
feuern
feuern
کیسِه زَدَن، آتَش
دیکشنری آلمانی به فارسی
feiern
feiern
جَشن گِرِفتَن، جَشن بِگیرید
دیکشنری آلمانی به فارسی
Fehler
Fehler
خَطا، اِشتِباه، سَهو، عِیب، عُیوب
دیکشنری آلمانی به فارسی
fühlen
fühlen
اِحساس کَردَن، اِحساس کُنید، حِسّ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی