معنی erzeugen
erzeugen
ایجاد کردن، تولید کند، تولید کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با erzeugen
bezeugen
bezeugen
شاهِد بودَن، شَهادَت دادَن، گُواهی دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
verheugen
verheugen
لَذَّت بُردَن، شادی کُن
دیکشنری هلندی به فارسی
überzeugen
überzeugen
قانِع کَردَن، مُتِقاعِد کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
erregen
erregen
هَیَجان زَدِه کَردَن، بَراَنگیختَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
zeugen
zeugen
فَرزَند داشتَن، شاهِد
دیکشنری آلمانی به فارسی