معنی episch
episch
به طور حماسی، حماسه
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با episch
episch
episch
بِه طُورِ حَماسی، حَماسِه
دیکشنری هلندی به فارسی
frisch
frisch
تازِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
ethisch
ethisch
اَخلاقی، اَز نَظَرِ اَخلاقی
دیکشنری آلمانی به فارسی
typisch
typisch
نِمونِه وار، مَعمولی
دیکشنری آلمانی به فارسی
topisch
topisch
اَز نَظَرِ مَوضِعی، بِه صورَتِ مَوضِعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
etnisch
etnisch
اَز نَظَرِ قُومی، قُومی
دیکشنری هلندی به فارسی
ethisch
ethisch
اَز نَظَرِ اَخلاقی، اَخلاقی
دیکشنری هلندی به فارسی
typisch
typisch
نِمونِه وار، مَعمولی، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری هلندی به فارسی
topisch
topisch
اَز نَظَرِ مَوضِعی، بِه صورَتِ مَوضِعی
دیکشنری هلندی به فارسی