معنی elastisch
elastisch
به طور الاستیکی، الاستیک، کشسان
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با elastisch
elastisch
elastisch
کِشسان، اِلاستیک، بِه طُورِ اِلاستیکی، فَنَری
دیکشنری هلندی به فارسی
plastisch
plastisch
بِه طُورِ پِلاستیکی، پِلاستیک
دیکشنری هلندی به فارسی
plastisch
plastisch
بِه طُورِ پِلاستیکی، پِلاستیک، بِه طُورِ مُجَسَّمِه سازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
klassisch
klassisch
کِلاسیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
drastisch
drastisch
بِه طُورِ شَدید، شَدید
دیکشنری آلمانی به فارسی
spastisch
spastisch
بِه طُورِ فَلَج، اِسپاستیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
drastisch
drastisch
شَدید، بِه شِدَّت، بِه طُورِ شَدید
دیکشنری هلندی به فارسی
spastisch
spastisch
بِه طُورِ فَلَج، اِسپاستیک
دیکشنری هلندی به فارسی
elastico
elastico
پَرِش زا، اِلاستیک، فَنَری، کِشسان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی