معنی Eingreifen
Eingreifen
مداخله
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با Eingreifen
eingreifen
eingreifen
تَجاوُز کَردَن، مُداخِلِه، مُداخِلِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
angreifen
angreifen
حَمله کَردَن، حَملِه کُنَند، مُبارِزِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی