معنی durchwaten
durchwaten
عبور کردن از رودخانه، عبور کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با durchwaten
durchhalten
durchhalten
پافِشاری کَردَن، اِستِقامَت کُن
دیکشنری آلمانی به فارسی