معنی drastisch
drastisch
به طور شدید، شدید
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با drastisch
drastisch
drastisch
شَدید، بِه شِدَّت، بِه طُورِ شَدید
دیکشنری هلندی به فارسی
dynastisch
dynastisch
بِه طُورِ سَلطَنَتی، سِلسِلِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
elastisch
elastisch
بِه طُورِ اِلاستیکی، اِلاستیک، کِشسان
دیکشنری آلمانی به فارسی
dramatisch
dramatisch
بِه طُورِ چِشمگیر، دِراماتیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
spastisch
spastisch
بِه طُورِ فَلَج، اِسپاستیک
دیکشنری آلمانی به فارسی
praktisch
praktisch
بِه طُورِ عَمَلی، عَمَلی
دیکشنری هلندی به فارسی
plastisch
plastisch
بِه طُورِ پِلاستیکی، پِلاستیک
دیکشنری هلندی به فارسی
plastisch
plastisch
بِه طُورِ پِلاستیکی، پِلاستیک، بِه طُورِ مُجَسَّمِه سازی
دیکشنری آلمانی به فارسی
praktisch
praktisch
بِه طُورِ عَمَلی، عَمَلی، تقریباً، دَست ساز
دیکشنری آلمانی به فارسی