معنی chartern
chartern
مجوّز دادن، منشور
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با chartern
charteren
charteren
مُجَوِّز دادَن، مَنشور
دیکشنری هلندی به فارسی
chartieren
chartieren
نِمودار کِشیدَن، نِمودار
دیکشنری آلمانی به فارسی
charmer
charmer
جَذَبِه کَردَن، جَذّابِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
charger
charger
بار دادَن، بار، بار سَنگین کَردَن، بارگُذاری کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chanter
chanter
خوٰاندَن، بِخوٰان، سُرود خوٰاندَن، خوٰاندَن بُلَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Charter
Charter
مُجَوِّز دادَن، مَنشور
دیکشنری انگلیسی به فارسی