معنی blinzeln
blinzeln
پلک زدن، چشمک زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با blinzeln
klingeln
klingeln
زَنگ زَدَن، حَلقِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
blitzen
blitzen
دِرَخشان شُدَن، فِلَش
دیکشنری آلمانی به فارسی
einzeln
einzeln
تَنها، بِه صورَتِ جُداگانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی