belebend belebend اِحیاکُنَندِه، نیروبَخش، بِه طُورِ اِنِرژی بَخش، تَحریک آمیز دیکشنری آلمانی به فارسی
bloeiend bloeiend دَر حالِ شُکوفِه دادَن، شُکوفِه دادَن، شُکوفا، رُونَق، بِه طُورِ شُکوفا، شُکوفِه زَن دیکشنری هلندی به فارسی
beißend beißend بِه طُورِ تُند، گاز گِرِفتَن، بِه طُورِ زَهرآگین، تُند و تیز، خَشمگینانِه دیکشنری آلمانی به فارسی
boeiend boeiend بِه طُورِ جَذب کُنَندِه، جَذّاب، بِه طُورِ جَذّاب، جَذب کُنَندِه دیکشنری هلندی به فارسی