معنی besteuern
besteuern
مالیات گرفتن، مالیات
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با besteuern
bestreuen
bestreuen
پاشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bestehen
bestehen
اِصرار کَردَن، تَشکیل شَوَد، تَشکِیل شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
besteden
besteden
مَصرَف کَردَن، خَرج کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
steuern
steuern
هِدایَت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی