معنی beständig
beständig
مستمرّ، مقاوم، همیشگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با beständig
anständig
anständig
بِه طُورِ شایِستِه، قابِلِ اِحتِرام، مُناسِب، مَؤَدَّب
دیکشنری آلمانی به فارسی
unbeständig
unbeständig
بی ثُبات
دیکشنری آلمانی به فارسی
ständig
ständig
بِه طُورِ دائِمی، ثابِت، بِه طُورِ مُداوِم، مداومًا
دیکشنری آلمانی به فارسی