معنی beißend beißend به طور تند، گاز گرفتن، به طور زهرآگین، تند و تیز، خشمگینانه دیکشنری آلمانی به فارسی
boeiend boeiend بِه طُورِ جَذب کُنَندِه، جَذّاب، بِه طُورِ جَذّاب، جَذب کُنَندِه دیکشنری هلندی به فارسی