معنی behindern
behindern
مانع شدن، مانع شود، محدود کردن، معلولیت دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با behindern
behindert
behindert
مَعلول، اَز کار اُفتادِه اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
behandeln
behandeln
دَرمان کَردَن، دَرمان، مُعامِلِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewundern
bewundern
تَحسِین کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
verhindern
verhindern
جِلوگیری کَردَن، مانِع
دیکشنری آلمانی به فارسی