معنی ausweichend
ausweichend
به طور طفره ای، گریزان، به طور مبهم، فرارکننده
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با ausweichend
ausreichend
ausreichend
بِه طُورِ کافی، کافی
دیکشنری آلمانی به فارسی
ausweichen
ausweichen
اِنحِراف پِیدا کَردَن، طَفرِه رَفتَن، جاخالی کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
abweichend
abweichend
مُتِفاوِت، مُتِفاوِت اَست، واگَرا
دیکشنری آلمانی به فارسی