معنی ausüben
ausüben
اعمال کردن، ورزش کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با ausüben
ausgeben
ausgeben
صَرف کَردَن، خَرج کَردَن، مَصرَف کَردَن، مُنتَشِر کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی