معنی asymptomatisch
asymptomatisch
به طور بدون علامت، بدون علامت
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با asymptomatisch
asymptomatisch
asymptomatisch
بِه طُورِ بِدونِ عَلامَت، بِدونِ عَلامَت
دیکشنری هلندی به فارسی
symptomatisch
symptomatisch
بِه طُورِ عَلامَتی، عَلامَت دار، عَلائِمی
دیکشنری آلمانی به فارسی
symptomatisch
symptomatisch
بِه طُورِ عَلامَتی، عَلامَت دار
دیکشنری هلندی به فارسی
symptoomatisch
symptoomatisch
عَلائِمی، عَلامَت دار
دیکشنری هلندی به فارسی