معنی anständig
anständig
به طور شایسته، قابل احترام، مناسب، مؤدّب
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با anständig
beständig
beständig
مُستَمِرّ، مُقاوِم، هَمیشِگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
unanständig
unanständig
بِه طُورِ بی شَرمانِه، ناشایِست، بی حَیا، ناجور
دیکشنری آلمانی به فارسی
ständig
ständig
بِه طُورِ دائِمی، ثابِت، بِه طُورِ مُداوِم، مداومًا
دیکشنری آلمانی به فارسی