معنی abwickeln
abwickeln
باز کردن رول ها، شل کردن، معامله کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با abwickeln
wickeln
wickeln
پیچیدَن، بَستِه بَندی
دیکشنری آلمانی به فارسی