جدول جو
جدول جو

معنی نورپردازی

نورپردازی
نورپردازی (Lighting) در زبان فیلم سازی به هنر و علم استفاده از نور برای ایجاد جلوه ها و احساسات مختلف در صحنه ها اشاره دارد. نورپردازی یکی از عوامل اساسی در ایجاد ابعاد بصری، معنایی، و حسی در فیلم و سریال ها است و تأثیر بسیار زیادی بر تجربه تماشاگر دارد.
ویژگی های اصلی نورپردازی عبارتند از:
1. نور اصلی (Key Light) : این نور معمولاً نور اصلی و اصلی ترین نور در صحنه است که بر روی شخصیت یا اشیاء تأکید دارد و شکل و عمق آن ها را تعریف می کند.
2. نور فرعی (Fill Light) : این نور به منظور کمک به کاهش سایه های ناخواسته از نور اصلی استفاده می شود و معمولاً از زوایای مختلفی به صحنه اضافه می شود.
3. نور تقویت کننده (Back Light) : این نور به منظور تعریف حاشیه ها و تفکیک شخصیت یا اشیاء از زمینه استفاده می شود و جلوه ای سه بعدی به آن ها می بخشد.
4. نور جلوه گر (Effect Light) : این نورها برای ایجاد جلوه های خاص مانند افکت های نورپردازی، حالت های ویژه، و تأثیرات نوری مانند برق و اتمسفر خاص در صحنه استفاده می شود.
5. تعادل نوری (Lighting Balance) : میزان و توزیع نورها در صحنه به نحوی که هم تعادل بین نورها حفظ شود و هم جلوه های مختلف نورپردازی به طور انطباقی در صحنه تأثیر گذار باشند.
6. استفاده از سایه ها (Use of Shadows) : سایه ها در نورپردازی نقش مهمی دارند که می توانند احساسات، ابعاد و معانی مختلفی به صحنه اضافه کنند و جلوه های اضافی به تصویر بدهند.
نورپردازی به عنوان یکی از عناصر اصلی فنی در سینما و فیلم سازی، توانایی ایجاد جلوه های مختلفی از جمله رمزگشایی کارگردانی، ایجاد حالت و احساسات متنوع، و برجسته کردن شخصیت ها و اتفاقات داستان را دارد که به برنده شدن در جوایز معتبر فیلمی کمک م
نور پردازی یکی از اصلی ترین کارهایی است که پیش از فیلمبرداری انجام میگردد. طراحی نور، متناسب با نوع صحنه صورت می گیرد و دیدگاه هنری طراح نور با مشارکت فیلمبردار و کار گردان اجرا می شود.
تصویری از نورپردازی
تصویر نورپردازی
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

واژه‌های مرتبط با نورپردازی

نوپردازی

نوپردازی
عمل نوپرداز. شعر نوساختن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نوپرداز شود
لغت نامه دهخدا

کارپردازی

کارپردازی
تدبیر در کاری و انجام آن، شعبه ای از یک اداره یا وزارتخانه که وظیفه اش تهیه کردن لوازم کار و نوشت افزار آن اداره است، تدارکات
کارپردازی
فرهنگ فارسی عمید

کارپردازی

کارپردازی
مباشرت، بخشی از اداره که وظیفه آن فراهم کردن کار یا نوشت افزار آن اداره است
کارپردازی
فرهنگ فارسی معین

کارپردازی

کارپردازی
مباشرت در کاری و تدبیر در آن کار و انجام دادن آن. (ناظم الاطباء). ملزومات (اداره) ، آژانس
لغت نامه دهخدا

نواپرداز

نواپرداز
سرودگوی. نغمه پرداز. آنکه ساز می نوازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نظرپرداز

نظرپرداز
نظرکننده. بیننده. درنگرنده:
نظرپرداز شو گر نقد می خواهی قیامت را
که چشم دوربین آئینۀ منزل تواند شد.
صائب (آنندراج)
لغت نامه دهخدا