جدول جو
جدول جو

معنی بازی گردان

بازی گردان
شخصی است که به انتخاب کارگردان، مسئول کار با بازیگران است، به گونه ای که آنها بتوانند شخصیتها را تحلیل، گفتگوها را حاضر و میزانسن را در کار خود اعمال کنند. بازی گردان معمولا خود بازیگری حرفه ای و مجرب است.
تصویری از بازی گردان
تصویر بازی گردان
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

واژه‌های مرتبط با بازی گردان

بازی گردان

بازی گردان
متصدی انجام نمایش. راهنمای بازیگران در هنگام نمایش و بازی، دارای عشوه. شهوتی. (ناظم الاطباء). شوخ. شنگ. (غیاث اللغات). کنایه از شوخ و شنگ باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) :
همچومژگان هر دو عالم را بهم انداخته ست
از اشارتهای پنهان چشم بازیگوش تو.
صائب (از آنندراج).
، مسرور. شادمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بازی کردن

بازی کردن
سر گرم شدن ببازی، مشغول شدن بچیزی سر گرم شدن بچیزی گذراندن وقت، قمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

بازی کردن

بازی کردن
چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سر گرم ساختن، به تفنن کاری کردن، قمار کردن، کاری به قصد تفریح یا ورزش انجام دادن
بازی کردن
فرهنگ فارسی عمید

بازی کردن

بازی کردن
سرگرم شدن به بازی، مشغول شدن به چیزی برای گذراندن وقت، قمار کردن
بازی کردن
فرهنگ فارسی معین