اصطلاحی کاملا ایرانی است. پس از نمایش فیلم ”گنج قارون“ درسال 1344 و استقبال تماشاگران فیلمهای فراوانی به تقلید از آن ساخته شد که همگی درتکرار مولفه های این فیلم بسیار کوشا بودند و از آن پس هر فیلم دختر پسری که یکی فقیر و دیگری ثروتمند بود وبه طرزی تصادفی دلباخته هم می شدند و قصد ازدواج میکردند اما با مخالفت خانواده روبرو می شدند، گنج قارونی نام می گرفت.
گنج روان. گنجی که قارون از زر و سیم فراهم آورده بود و بزرگی و فراوانی آن قوم موسی را بشگفتی انداخت. در شأن آن گنج در ذیل سورۀ 28 (قَصَص) آیۀ 76 آمده است: ان قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و اتیناه من الکنوز ما اًِن مفاتحه لتنوءُ بالعصبه اءُولی القوه اًِذ قال له قومه لاتفرح ان الله لایحب الفرحین. مؤلف غیاث اللغات آرد: امام ثعلبی گفت که خزانه قارون چهارصدهزار و چهل هزار انبان بود پر اززر و نقره و به دعای موسی علیه السلام قارون و همه خزانه او به زمین فرورفته و تا قیامت بسوی اسفل روان خواهد ماند. (از غیاث اللغات) (آنندراج) : تا به قارون برد و بند گنج قارون برگشاد رنجهای هر یکی را گنجها داداز جزا. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 21). گرچه عیسی وار از اینجا بار سوزن برده ام گنج قارون بین کز آنجا سوزیان آورده ام. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 255). شبی کو گنج بخشی را دهد داد کلاه گنج قارون را برد باد. نظامی. گنج قارون که فرومیشود از قهر هنوز خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 35)