جدول جو
جدول جو

معنی مچ کات

مچ کات
مچ کات (Match Cut) یک تکنیک تدوین در فیلم سازی است که در آن یک صحنه به صحنه ی بعدی با استفاده از ترکیب بصری یا معنایی مشابه منتقل می شود. این تکنیک به طور معمول برای ایجاد یک پیوستگی نرم و هموار بین دو صحنه استفاده می شود و می تواند به معنای ارتباط یا مشابهت بین دو موقعیت یا رویداد اشاره کند.
یک مثال معروف از مچ کات در فیلم `۲۰۰۱: ادیسه فضایی` ساخته استنلی کوبریک دیده می شود، جایی که استخوان پرتاب شده توسط میمون در هوا با یک ماهواره فضایی در صحنه بعدی جفت می شود. این تکنیک به طور هوشمندانه ای گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی را نشان می دهد.
مچ کات به تدوین گرها این امکان را می دهد که به طور خلاقانه ارتباط های عمیق تری بین صحنه ها و ایده ها ایجاد کنند و به بیننده کمک کنند تا به درک بهتری از روایت برسند.
تصویری از مچ کات
تصویر مچ کات
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

واژه‌های مرتبط با مچ کات

مدرکات

مدرکات
حواس پنجگانه، در علم زیست شناسی بویایی، چشایی، لامسه، شنوایی و بینایی، حواس خمسه
مدرکات
فرهنگ فارسی عمید

محاکات

محاکات
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
محاکات
فرهنگ فارسی عمید

گچ کار

گچ کار
استاد بنّا که کارش گچ بری یا گچ مالی به دیوار است، گچ گر
گچ کار
فرهنگ فارسی عمید

گچ کار

گچ کار
کسی که دیوار ها و سقفها را گچ اندود کند. توضیح بنابر دو قسم است: سفت کار و گچ کار. سفت کار کسی است که بیشتر کارش چیدن مجردی و آجرچینی و شفته ریزی و بر آوردن دیوار و پوشانیدن سقف و نظایر آنست در صورتیکه کار گچکار بیشتر نازک کاری و کارهای ظریف و کم زور است از قبیل سفید کاری و نظایر آن. گاهی گچ کاران فقط سفید کاری میکنند: بگچ کاریش هر که پرداخته گچ از نقره صبحدم ساخته. (طغرا)، آنچه که بگچ اندوده شده آنچه که گچ کاری شده: مصهرج حوض گچ کار
فرهنگ لغت هوشیار

ما کان

ما کان
آنچه که بود، یکی از انواع علاقه مجاز است که اعتبار آن لفظ در معنی غیر ما وضع له استعمال شود. ما کان نامیدن چیزیست بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست ماند و آتوا الیتامی اموالهم یعنی آنان که سابقا یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند
فرهنگ لغت هوشیار

محاکات

محاکات
حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
فرهنگ لغت هوشیار

محرکات

محرکات
جمع محرکه، جنبانندگان و خرد های یله در فرزان صدرای شیرازی جمع محرکه، جمع محرکه. یا محرکات قدسیه. عقول مجرده که مدبرات عقلیه هم نامیده میشوند
فرهنگ لغت هوشیار

مدرکات

مدرکات
جمع مدرکه، اندر یافتگان دانش ها جمع مدرکه (مدرک) آنچه از اشیا که ادراک شود. یا مدرکات امکانیه. موجودات امکانیه. یا مدرکات خمس. قوای پنجگانه باطنی: حس مشترک خیال وهم حافظه متصرفه
فرهنگ لغت هوشیار