معنی স্থগিত
স্থগিত
تعویق، به تعویق افتاد
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با স্থগিত
স্থির
স্থির
پایدار، ثابِت، ایستا
دیکشنری بنگالی به فارسی