معنی সহযোগী
সহযোগী
همکاری کننده، همکار، همکاری
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با সহযোগী
অসহযোগী
অসহযোগী
غِیرِ هَمکار
دیکشنری بنگالی به فارسی
সংযোগ
সংযোগ
اِتِّصال
دیکشنری بنگالی به فارسی
সুযোগ
সুযোগ
تَصادُفی، شانس، فُرصَت
دیکشنری بنگالی به فارسی