معنی সংকোচন
সংকোচন
تنگی، فشرده سازی، انقباض
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با সংকোচন
সংকোচ
সংকোচ
کاهِش، خِجالَتی بودَن
دیکشنری بنگالی به فارسی
সংশোধন
সংশোধন
تَصحِیح
دیکشنری بنگالی به فارسی
সংযোজন
সংযোজন
اِضافِه، عَلاوِه بَر این، تَقطِیر
دیکشنری بنگالی به فارسی