معنی ভেজা
ভেজা
مرطوب
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با ভেজা
ভাজা
ভাজা
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه، سُرخ کَردَن، تابِه کَردَن، بِرِشتِه
دیکشنری بنگالی به فارسی