معنی বোঝা
বোঝা
درک کردن، برای درک، بار، درک، فهمیده شده، فهمیدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با বোঝা
বোনা
বোনা
بافتِه شُدِه
دیکشنری بنگالی به فارسی
বোকা
বোকা
کُند، اَحمَق، اَحمَقانِه، بی هوش، بی خُود
دیکشنری بنگالی به فارسی
বুঝা
বুঝা
فَهمیدَن، دَرک کُنَند
دیکشنری بنگالی به فارسی