معنی বোকামি
বোকামি
بی مغزی، حماقت، مزاحمت، احمقانه، احمقی، به طور احمقانه
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با বোকামি
বোকা
বোকা
کُند، اَحمَق، اَحمَقانِه، بی هوش، بی خُود
دیکشنری بنگالی به فارسی