معنی বিরোধী
বিরোধী
خصمانه، مخالفان، مخالف، طرف دعوی، قابل مقابله
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با বিরোধী
বিরোধ
বিরোধ
اِختِلاف، دَرگیری
دیکشنری بنگالی به فارسی
নিরোধক
নিরোধক
عایِق بَندی، عایِق
دیکشنری بنگالی به فارسی