معنی বিরক্ত করা বিরক্ত করা آزار دادن، مزاحم شدن، اذیّت کردن، مزاحمت کردن، ناخشنود کردن، ناراحت کردن، مضطرب کردن، کسل کننده بودن دیکشنری بنگالی به فارسی