معنی তীক্ষ্ণ
তীক্ষ্ণ
زننده، تیز، شیب دار، تیزلبه
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با তীক্ষ্ণ
তীক্ষ্ণতা
তীক্ষ্ণতা
تیزبینی، تیزی
دیکشنری بنگالی به فارسی