معنی তাজা
তাজা
تازگی، تازه، دلپذیر
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با তাজা
ভাজা
ভাজা
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه، سُرخ کَردَن، تابِه کَردَن، بِرِشتِه
دیکشنری بنگالی به فارسی
তারা
তারা
سِتارِه، آنها هَستَند
دیکشنری بنگالی به فارسی