معنی ঝকমকে
ঝকমকে
به طور درخشان، درخشان، به طور برّاق
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با ঝকমকে
ঝকঝকে
ঝকঝকে
ریش دار، دِرَخشان
دیکشنری بنگالی به فارسی
ঝকমক
ঝকমক
رَنگارَنگی، زَرق و بَرق، دِرَخشان
دیکشنری بنگالی به فارسی