معنی চূর্ণ
চূর্ণ
فشرده، خرد شده
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با চূর্ণ
পূর্ণ
পূর্ণ
بَرآوُردِه شُدِه، پُر اَز، پُر، کامِل
دیکشنری بنگالی به فارسی