معنی গর্জন
গর্জন
غرغره کننده، غرّش، غرغر کردن، غرّش کننده، پرصدا
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با গর্জন
অর্জন
অর্জন
کَسب، دَستاوَرد، اِکتِساب، دَستیابی، حُصول
دیکشنری بنگالی به فارسی