معنی গড়গড়ানো
গড়গড়ানো
غرغرکننده، زمزمه کردن
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با গড়গড়ানো
গড়ানো
গড়ানো
غَلتیدَن، آرایِش کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی