معنی একা
একা
تنها، به تنهایی
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با একা
একতা
একতা
یِکپارچِگی، وَحدَت، اِنسِجام
دیکشنری بنگالی به فارسی
একক
একক
تَنها، مُجَرّد، بِی هَمتا
دیکشنری بنگالی به فارسی
একই
একই
مُشَابِه، هَمان
دیکشنری بنگالی به فارسی
এক
এক
یِک، یِکی
دیکشنری بنگالی به فارسی