معنی অবশ
অবশ
بی حسّ، فلج شده، بی حسّ کننده
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با অবশ
অংশ
অংশ
بَخش، قِسمَت
دیکشنری بنگالی به فارسی